۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

قسمت دوم - چی کار باید کرد؟


هر کدوم از اعضا به بغل دستیش نگاه میکنه تا به جونسو میرسه و تکیون که کنارش ایستاده با آرنجش به پهلوی جونسو میزنه و جونسو با تردید میگه:
_ حاشیه نمیرم، ما.... ما... ما نمیخوایم شما به گروهمون بپیوندید.
جونهو: اینکه شما بیاید توی گروهمون فقط تصمیم داداش جینیونگ بوده.
جونسو: ما نمیتونیم شما رو قبول کنیم....
نسترن وسط حرف جونسو میپره و میگه:
_ صبر کن، صبر کن... تو حرف نزن (با دست تکیون رو نشون میده) بذار اون بگه.
0003~17.jpg
مرضیه با آرنج به پهلوی نسترن میزنه و با اخم نگاهش میکنه و جونهو که کنار تکیون ایستاده با لبخند میگه:
_ منو میگی؟ منو میگی؟
نسترن سریع میگه:
_ نه، تو نه. تکیون اوپا رو میگم. 
تکیون با جدیت میگه:
_ مهم نیست کی بگه، مهم اینه که این حرفا باید گفته بشه. همونطور که بچه ها گفتن ما نمیتونیم شما که هیچ تجربه ای ندارید رو به گروهمون ملحق کنیم. ما اینهمه زحمت کشیدیم و بیشتر از سه ساله که داریم روی صحنه اجرا میکنیم، حالا با شما که تا حالا هیچ آهنگی ضبط نکردید یکی بشیم. شاید شما خیلی خوب باشید ولی ما نمیخوایم هیچ دختری عضو گروهمون باشه.
منصوره با ناراحتی و آروم میگه:
_ یعنی اینقدر از دخترها بدتون میاد؟
نیکون: ما از دخترها بدمون نمیاد. ولی اینکه با دخترا همگروه باشیم خیلی دردسر سازه. 
نسترن: یعنی فکر میکنید ما دست و پا چلوفتی هستیم؟
جونسو: نه، ولی بجز اینکه شایعه سازه، فکر نمیکنم شما بتونید همپای ما روی استیج برقصید، هرچی باشه ما مَردیم و شما زن، قدرت و تحمل بدن ما خیلی بیشتر از بدن شماس.
مرضیه که هنوز دهنش بسته س هی تلاش میکنه چیزی بگه، چانسونگ همینطور که به طرف مرضیه میره میگه:
_ چرا هنوز دهن این بیچاره بسته س؟ 
چانسونگ چسب رو از روی دهن مرضیه برمیداره و مرضیه سریع میگه:
_ به اینکه دختر هستیم توجه نکنید، قول میدیم که تلاشمون رو بکنیم. میخواین تواناییهامون رو بهتون نشون بدیم؟
0004~17.jpg
چانسونگ آروم به سر مرضیه دستی میکشه و میگه:
_ ویدئوهایی که برای داداش جینیونگ ضبط کردید رو دیدیم.
جونهو پوزخندی میزنه و میگه:
_ میدونیم شما میتونید آهنگ "Heartbeat" ما رو اجرا کنید، ولی میدونید که بعضی از گامهای رقصتون حتی خوب هم نبود چه برسه به عالی؟
مرضیه و منصوره و نسترن با نا امیدی سرشون رو پایین میندازن. وویونگ آروم درگوش جونهو میگه:
_ خوب بود، اینطوری زود پشیمون میشن و میرن.
جونهو آروم به وویونگ میگه:
_ من فقط حقیقت رو گفتم.
تکیون: فکر کنم منظور ما رو فهمیدید، ما ازتون میخوایم که خودتون به داداش جینیونگ بگید که از پیوستن به ما منصرف شدید، وگرنه تا وقتی که داداش جینیونگ از این تصمیمش دست برنداره و شما هم برای همگروه شدن با ما اصرار کنید نمیتونیم بذاریم جایی برید. 
اعضای گروه از اتاق بیرون میرن، نیکون درحالی که در رو میبنده میگه:
_ بهتره زودتر تصمیمتون رو بگیرید.
منصوره که چشماش نمناک شده با بغضی توی گلوش میگه:
_ بچه ها شما فکر میکردید یه همچین حرفی رو ازشون بشنویم؟ 
مرضیه: من فکر میکنم حق با اونهاس، ما سطحمون خیلی پایینه این درست نیست که با موندن کنار اونها باعث سقوطشون بشیم.
نسترن: شما چرا اینطوری فکر میکنید؟ پس چرا آقای پارک جینیونگ همچین پیشنهادی به ما داد؟ احتمالا ما لیاقتش رو داریم.
منصوره: ولی من احساس کردم بخاطر وجود ما اونها ناراحتن. دوست ندارم ناراحتیشون رو ببینم خودتون که میدونید چقدر دوستشون دارم.
مرضیه: من با منصوره موافقم.
نسترن: درسته منم دوست ندارم ناراحتی تکیون رو ببینم ولی بچه ها شما همین چند لحظه ای که کنارشون بودیم چه حسی داشتید؟
مرضیه: وقتی چانسونگ دست کشید روی سرم واقعا خوشحال بودم که کنارشم و اینقدر بهم نزدیکه، مثل یه رویا بود.
منصوره: یادتونه وقتی ویدئومون رو برای آقای پارک جینیونگ فرستادیم اصلا فکرشم نمیکردم که اینقدر بهشون نزدیک بشم. ای کاش میشد راضی شون کنیم اونوقت میتونستیم پیششون بمونیم. (اشک از چشمهاش جاری میشه) واقعا خیلی ذوق داشتم که میخوایم باهاشون یکی بشیم.
0005~16.jpg
با حرفهای منصوره اشک از چشمهای مرضیه هم جاری میشه و نسترن با بغض میگه:
_ یادتونه چقدر زحمت کشیدیم که بتونیم جلوی آقای پارک اجرا کنیم. بچه ها بیاین تلاشمون رو بکنیم تا حداقل برای چند ساعت بیشتر هم که شده پیششون باشیم.
مرضیه: اگه ما خیلی اصرار کنیم اونها ناراحتتر میشن.
نسترن: نیازی به اصرار ما نیست، ما اظهار پشیمونی نمیکنیم فقط منتظر میشیم تا آقای پارک پشیمون بشه. اینطوری هم به نفع ماس هم به نفع گروه. حتی اگه آقای پارک دو ساعت دیگه پشیمون بشه حداقل شاید بتونم توی این دوساعت یه ذره هم که شده تکیون رو جذب خودم بکنم.
مرضیه: وای... تو چقدر شیطونی به چه چیزایی فکر میکنی!
منصوره: یعنی میشه توی این دو ساعت جوری باهاشون ارتباط برقرار کنیم که بتونیم بعدا هم باهاشون در ارتباط باشیم؟
نسترن میخنده و میگه:
_ من که خیلی چیزا دارم تا برای پیشرفت رابطه مون استفاده کنم. 
مرضیه با حسودی میگه:
_ مثلا موهای پرپشتت؟
نسترن: دقیقا، زن باید موهای بلند داشته باشه، نه مثل شما موهاش کوتاه باشه. اینطوری شما یه امتیاز رو از دست دادید.
مرضیه با اعتماد بنفس میگه:
_ اگه اونطوره من یه امتیاز ویژه دارم چون تکیون از دخترهای بزرگتر از خودش بیشتر خوشش میاد. 
منصوره: این چرت و پرتا رو ول کنید. به گروه چی بگیم؟
 مرضیه: بهشون میگیم ما انصراف نمیدیم و اگه آقای پارک خودش پشیمون بشه اونوقت ما میریم.           
  
پایان قسمت دوم

۱۳۹۰ اسفند ۶, شنبه

عکسهای گروه 2pm برای لباسهای بهاری NEPA


ببینید چه جیگر شدن، از دیدن این عکسها سیر نمیشیم خیلی بانمک و خوشگل شدن

wycqc.jpg kieyh.jpg 26fut.jpg 6iofx_28129.jpg 5arawr.jpg 4ozvu.jpg 4n6ew.jpg ok3vh.jpg Nepa_2.jpg F6_12.jpg F6_10.jpg fuenj.jpg ltqefq.jpg 1t8qse.jpg 8ubsr.jpg 25F6_08.jpg d6a82d.jpg 42709023146763666791842.jpg 42439423146774467061842.jpg 4~6.jpg3~7.jpg 42139323146825268331842.jpg 41924823146816868121842.jpg 524022934.jpg  12~8.jpg 11~9.jpg 10~8.jpg 2~8.jpg 1~8.jpg 9~6.jpg 8~5.jpg 7~5.jpg 5~6.jpg

قسمت اول - اینجا چه خبره؟


نمایی از یه اتاق کوچک که سه دختر با دستها و دهنهای بسته روی تخت بیهوش افتادن نشون داده میشه. مرضیه چشمهاشو باز میکنه و با تعجب و ترس به اطرافش نگاه میکنه. منصوره و نسترن رو کنار خودش میبینه، سعی میکنه به یاد بیاره که چطور به این اتاق اومده که نسترن بهوش میاد و با اشاره چشمهاش ازش میپرسه : "کجاییم؟" هر دو سعی میکنن که با تنه زدن به منصوره بیدارش کنن ولی بیدار نمیشه. نسترن به سختی خودشو به در میرسونه و چند ضربه ی محکم به در میزنه ناگهان در باز میشه و چشمهای مرضیه به چهار چوب در خشک میشه و دوباره بیهوش میشه. نسترن با دهان بسته به طور نامفهوم میگه:
_ منصوره بیدار نمیشه.... منصوره بیـ....


تا سرش رو بالا میبره و چهره ی تکیون که در رو باز کرده رو میبینه خشکش میزنه. تکیون میگه:
_ چی شده؟ 
نسترن دیگه هیچی نمیشنوه و فقط به تکیون خیره شده. وویونگ و جونسو میان توی اتاق و از تکیون میپرسن:
_ چی شده؟
تکیون: نمیدونم، (نسترن رو نشون میده) این الان داشت یه چیزی میگفت ولی الان خشکش زد.
وویونگ به ساعتش نگاه میکنه و میگه:
_ چرا اون دوتا هنوز بیهوشن؟
تکیون چسب رو از دهن نسترن باز میکنه و منتظره تا چیزی بگه ولی نسترن همونطور خیره به تکیون مونده. تکیون شونه های نسترن رو میگیره و تکونش میده و میگه: 
_ چرا چیزی نمیگی؟ چه اتفاقی افتاده؟ چرا دوستات هنوز بیدار نشدن.
نسترن لبخندی به لبش میاد و دستی به صورت تکیون میکشه و میگه:
_ تو واقعا تکیونی؟ دارم درست میبینم؟
تکیون با کنجکاوی بهش نگاه میکنه و میگه:
_ مگه نمیدونستی کجا داری میای؟ 
نسترن یهو به خودش میاد و به طرف مرضیه میره و تکونش میده، مرضیه چشمهاشو باز میکنه. نسترن به مرضیه میگه:
_ مرضیه ببین ما کجاییم! 
مرضیه با بیحالی به وویونگ و تکیون و جونسو نگاه میکنه و چشمهاش از ذوق برق میزنه. صدای نیکون از بیرون اتاق میاد که میگه:
_ اونجا چه خبره؟
 وویونگ: یکیشون هنوز بیدار نشده.


نیکون میاد توی اتاق و به طرف منصوره میره و نبضش رو میگیره و با کمی تندی به جونسو میگه:
_ باهاش چیکار کردی؟
جونسو: من بهش دست نزدم، فقط توی ماشین بیهوشش کردم.
نیکون سری تکون میده و میگه:
_ منظورم اون نیست، چند قطره داروی بیهوشی ریختی؟
جونسو کمی فکر میکنه و میگه:
_ یادم نمیاد ولی فکر کنم شش تا بیشتر بود.
نیکون آهی میکشه و همه به طرف منصوره میرن و سعی میکنن بهوش بیارنش. اشک توی چشمهای مرضیه جمع شده. جونسو با مظلومیت میگه:
_ بچه ها اگه چیزیش بشه به داداش جینیونگ چی بگیم؟
تکیون: نترس چیزیش نمیشه.
یک ساعت میگذره و بلآخره منصوره بهوش میاد و تا چشمهاشو باز میکنه اعضای گروه 2PM رو بالای سرش میبینه و با بیحالی میگه:
_ مرضیه اینا واقعیه؟ یا دارم مثل همیشه خواب 2PM رو میبینم؟
مرضیه که هنوز دهنش بسته س نامفهوم چیزی میگه. منصوره تا مرضیه رو میبینه، میشینه و میگه:
_ تو چرا دهنت بسته س؟
نسترن و مرضیه که به کلی فراموش کرده بودن دستشون بسته س، با تعجب به خودشون نگاه میکنن و نسترن میگه:
_ واقعا چرا دستامون بسته س؟ انگار مثل فیلمها گروگان گرفته شدیم.
هرسه به اعضای گروه 2PM نگاه میکنن، ولی هر کدوم از اعضا به بغل دستیش نگاه میکنه تا به جونسو میرسه و تکیون که کنارش ایستاده با آرنجش به پهلوی جونسو میزنه و جونسو با تردید میگه:
_ حاشیه نمیرم، ما.... ما... ما نمیخوایم شما به گروهمون بپیوندید.
جونهو: اینکه شما بیاید توی گروهمون فقط تصمیم داداش جینیونگ بوده.

پایان قسمت اول

توضیحی درمورد داستانمون


سلام 
بیشتر دوستانی که با وبلاگ ما آشنا هستن میدونن که ما به نوشتن علاقه داریم و یه داستانی هست که یک ساله دوست داریم بنویسیمش و دوهفته پیش شروع کردیمش و میخوایم توی این وبلاگ بذاریمش، کامل نیست ولی چند قسمت اولش رو نوشتیم و میخوایم همینطور که پیش میره توی وبلاگمون بذاریمش. برای اینکه داستان رو بهتر تصور کنید برای هر شخصیت  یه بازیگر یا یه شخصیت معروف در نظر میگیریم ، قبلا یه داستان نوشتیم به نام "چی میشه؟ که عشق اتفاق می افته" که با بازیگرای هندیه و چند سال پیش نوشتیمش و اینم لینک وبلاگشه. این داستانی که میخوایم براتون بذاریم چون درمورد یه سری از خواننده های کره ای هست توی این وبلاگ هم میذاریمش، یه وبلاگ جداگانه هم داره که این آدرسه و فیلتر نیست.
چون ما داستان نوشتن رو اصولی بلند نیستیم و عشقی مینویسیم، سعی میکنیم جوری بنویسیم که انگار یه فیلم رو دیدیم و حالا برای شما تعریف میکنیم. این داستان که میخوایم بنویسیم از جایی شروع شد که یه شب با دختر عمومون نشسته بودیم و داشتیم درمورد گروه 2PM حرف میزدیم که یهو رفتیم توی خط داستان و اونموقع تصمیم گرفتیم که قضیه ی داستان از چه قرار باشه. الان ما (مرضیه و منصوره) همون داستان رو میخوایم براتون بنویسیم ولی با یکمی تغییرات. 
اسم داستان "وقتی سه دختر به 2PM بپیونده" هستش، که همینطور که از اسمش معلومه درمورد گروه 2PM و سه تا دختره، شخصیتهای گروه 2PM یه خصوصیاتی از خودشون رو داره ولی قطعا خودشون نیستن و فقط تخیلات ماست و سه تا دختر ها مرضیه و منصوره و نسترن (نسترن دختر عمومونه) هستن که اینا هم یه شباهتهایی به ما سه تا دارن ولی خیلی از خصوصیاتهاشون هم توی تخیلاتمون بهشون اضافه کردیم. اگه یه موقع توی داستان حرفی یا رفتاری یا چیزی که دوست ندارید درمورد شخصی که دوست دارید (منظورمون اعضای گروه 2PM هستن) بود از همین الان معذرت خواهی میکنیم ، چون ما خودمون همه شون رو خیلی دوست داریم نمیخوایم به هیچ کدومشون توهین بشه و اگه چیزی هم هست فقط برای شوخیه.
این نقاشی هم مربوط به همین داستانه و بنر سایت داستانمون هم هست
topnew~0.jpg

یه توضیحی هم درمورد شخصیتها بدیم:
مرضیه: 24 ساله دختری شیطون، ظاهر و رفتارش کمتر از سنش نشون میده.
منصوره: 21 ساله دختری ساده، عینکی هم هست.
نسترن: 16 ساله دختری شجاع و روی مد.

اینم درمورد گروه 2PM برای کسایی که باهاشون آشنایی ندارن:
جونسو: 24 ساله آقای خوش صدای گروه. (تازه وارد 24 سالگی شده)
نیکون: 23 ساله پرنس تایلندی گروه.
تکیون: 23 ساله گربه ی جذاب گروه.(تازه وارد 23 سالگی شده)
وویونگ: 22 ساله جوجه ی بانمک گروه.
جونهو: 22 ساله امپراتور شیرین گروه. (تازه وارد 22 سالگی شده)
چانسونگ: 22 ساله کوچولوی خوش خوراک گروه. (تازه وارد 22 سالگی شده) البته بدون درنظر گرفتن هیکلش کوچولوئه.
** اونهایی که توی دو ماه اخیر تولدشون بود و تازه وارد سنشون شدن جلوشون نوشتیم.**

شخصیتهای مکمل:
پارک جینیونگ: مالک شرکت JYP (شرکتی که 2PM براش کار میکنن)
لی جوسوب: مدیر برنامه ریزی گروه 2PM.

اینم توضیحی درمورد نحوه ی نوشتنمون:
برای بیان کردن مکان و زمان مثل فیلمنامه ها نوشتیم و با عوض شدن سکانس با فونت پرنگتر زمان و مکان رو نوشتیم. یه اصطلاحاتی رو هم استفاده میکنیم که پایین براتون توضیح دادیم یعنی چی. هر قسمت داستان هم یه عنوان داره که توی عنوان پست مربوط به همون قسمت نوشتیمش. نقاشی بعضی از صحنه ها رو هم وسط داستان گذاشتیم.
داخلی: یعنی مکانی که سقف داشته باشه، مثل خونه، ماشین....
خارجی: یعنی مکانی که سقف نداشته باشه، مثل پارک و خیابان و ....
برش به: معمولا برای سکانسهاییه که شخصی توی فکر میره یا توضیحی از گذشته س.
   
امیدواریم که از شخصیتها و داستان خوشتون بیاد. سعی میکنیم که هر هفته دو قسمت، توی روزهای سه شنبه و جمعه بذاریمش.

۱۳۹۰ اسفند ۵, جمعه

Fake 2PM - Junsu The Electricity Man

این قسمت Fake 2pm رو درمورد جونسو درست کردیم
بنظرتون جونسو با اون همه انرژی و برقی که ذخیره میکنه، چیکار میکنه؟
اگه میخواید بدونید این ویدئو رو ببینید

۱۳۹۰ اسفند ۴, پنجشنبه

عکسهای گروه Miss A برای مینی آلبوم جدیدشون Touch

ما رقص موزیک ویدئوی Touch رو خیلی دوست داریم، خیلی با آهنگ هماهنگی داره، امروز گروه Miss A به استیج برمیگردن با آرزوی موفقیت برای Miss A 

6dcd2bc1847ee3a597a2ac37b5a66e9a_large.jpg 8915c47aaf93bea45d84fab30ce55821_large.jpg 7a9830da602135f98ab0edd0a2c3bb6d_large.jpg 56a061bb8bde41994771bb5ec20a2c76_large.jpg 628e6a15d263413b3406b026b0dedbfc_large.jpg 17f9abf090b1d7cbf5551fbed7a4b1f6_large.jpg 4cde30726357b053fa0667723ebefd53_large.jpg 093649924425b28db5733664d4716cb4_large.jpg 9bb355fd32a09604c0488a600209de18_large.jpg dfdec82b23994b37b23d64d626117e32_large.jpg 45879e842d258c12318143828ff18807_large.jpg 338f83e9729ae94cebd44b452728ec50_large.jpg ec67ecc5e267342e9669bdbea5de6493_large.jpg aa0e5026c611fde6a8d3089a678ebe87_large.jpg 25af31790feb6fc7542c6fc5ccf5d53d_large.jpg 423a640d806626e323bfefe5f04e4a39_large.jpg dfe0933e95199d26beb75bcf2cb24e33_large.jpgc22c92e0d91ffcf4706bd69582d7d028_large.jpg 2f08b106b2a1e4a6d51e16b859d846fb_large.jpga9b624fc5811fce8fbab0e2e493d3a1b_large.jpg 12603515775b912acb5f0c1c1a619e62_large.jpg