۱۳۹۱ فروردین ۱۲, شنبه

Miss A - Touch (Instrumental)

70348d8d9e5eb5f2e6f189ab1893099d_large.jpg
یکی از دوستان آهنگ بدون کلام  Touch از گروه Miss A رو خواسته بود، بدون کلام این آهنگ رو رسما منتشر نکردن ولی ما اینو پیدا کردیم

۱۳۹۱ فروردین ۱۱, جمعه

عکسهای موون چه-ون (Moon Chae-Won)

1f60e94a83fb89aa0c003772c0ea8981_x8QnkaBr.jpg
1f60e94a83fb89aa0c003772c0ea8981_aSAL4iBGWLgYp.jpg
1f60e94a83fb89aa0c003772c0ea8981_bIH2wdp5Abr.jpg
1f60e94a83fb89aa0c003772c0ea8981_GafmfYVwcVWzbhzgLQReQTH8.jpg

قسمت سیزدهم - لیاقت


 داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - شب
 تا مرضیه گوشی رو قطع میکنه یهو موبایلش زنگ میزنه، مرضیه نگاه میکنه و اسم پارک جینیونگ رو روی صفحه ی موبایلش میبینه، هل میشه و با تردید یه نگاه به موبایل و یه نگاه به پسرا میکنه. چانسونگ سریع موبایل رو از مرضیه میگیره و تا اسم جینیونگ رو میبینه خاموشش میکنه. بعد از چند دقیقه گوشی نیکون زنگ میخوره و نیکون به دخترا میگه:
_ صداتون در نیاد.
نیکون میره توی اتاقش.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نیکون - شب
نیکون موبایلش رو جواب میده و جینیونگ از پشت تلفن میگه:
_ سلام، یادته صبح بهم چی گفتی؟ الان گوشی یکی از دخترا زنگ خورد ولی جوابم رو نداد و گوشیش رو خاموش کرد.
نیکون کمی هول میشه و میگه:
_ پس حرفم درست از آب دراومد.
جینیونگ: دلیل این کارشون چی میتونه باشه؟... نکنه شرکت دیگه ای بهشون پیشنهاد بهتری داده باشه! یعنی چه پیشنهادی بوده که از همگروه شدن با شما بهتر بوده؟ 
نیکون: شاید یه شرکت دیگه میخواسته براشون یه گروه سه نفره جدا تشکیل بده، ولی این که بهتر نیست چون اونا میتونستن کنار ما زودتر معروف بشن. 
جینیونگ: چی؟ یعنی یکی اون دخترا رو از من دزدیده و میخواد حیفشون کنه. استعداد اونا خیلی زیاده، فقط باید با شما همگروه بشن، من میتونم اونا رو کنار شما تصور کنم، ترکیبتون خیلی قشنگ و باور نکردنیه.
نیکون: ولی اونا خودشون این انتخاب رو کردن. 
جینیونگ: حتما یکی اونا رو گول زده، من حتما پیداشون میکنم، پس فعلا خداحافظ.

 داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - شب
نیکون با ناامیدی وارد اتاق میشه، بقیه ی پسرا کنار دخترا منتظرن تا نیکون چیزی بگه. نیکون مات و مبهوت به ترکیب گروه 2PM و دخترا نگاه میکنه و یاد حرف جینیونگ می افته که گفته بود «ترکیبتون خیلی قشنگ و باورنکردنیه» نیکون به خودش میاد، دخترا رو میفرسته توی اتاقش و به پسرا میگه:
_من فکر میکردم میتونم داداش جینیونگ رو پشیمون کنم، ولی اون به این راحتی بیخیال نمیشه. با اینکه فکر کرد دخترا رفتن طرف شرکت دیگه ای ولی الان برای پیدا کردنشون بیشتر مصمم شده.
تکیون به طرف در اتاق نیکون میره تا میاد در بزنه یهو صدای دخترا رو میشنوه که نسترن میگه:
_ بچه ها من از این به بعد میرم اتاق تکیون.
مرضیه: چه زود پیشرفت کردی. 
تکیون با خودش میگه: «فکر کرده داره منو گول میزنه» در میزنه و به نسترن میگه:
_ نسترن، ساکت رو بردار بیا.
همه ی پسرا با تعجب بهش نگاه میکنن و چانسونگ با اشاره ازش میپرسه: «کجا میخواید برید؟» تکیون با دست اتاقش رو نشون میده و چانسونگ از تعجب دهنش باز میمونه و با خودش میگه: «ایول چه زود پیشرفته، منم باید دست به کار بشم» بعد از اینکه تکیون و نسترن میرن توی اتاق تکیون، جونسو و وویونگ هم میرن خرید، بقیه هم پی کار خودشونن که چانسونگ به منصوره میگه:
_ ازم عکس میندازی؟
منصوره موبایل رو از چانسونگ میگیره و میگه:
 _ ممکنه عکستو خوب نندازم.
جونهو که داره از کنارشون رد میشه میگه:
_ بده من بندازم.
چانسونگ یواشکی چشم غره ای بهش میره و جونهو سریع بازیش رو برمیداره و میگه:
_ اِ... این اینجا بود!
0030~0.jpg
جونهو مشغول بازی کردن میشه و منصوره هم هی از چانسونگ عکس میندازه و باهم سر عکسها کلی میخندن. مرضیه تمام مدت یه گوشه تنها نشسته که نیکون میاد کنارش و میگه:
_ چرا تنها نشستی؟ بیا بریم پیش بچه ها.
میان کنار چانسونگ و جونهو و منصوره میشینن و مشغول حرف زدن میشن. نیکون رو به مرضیه و منصوره میگه:
_ دوست دارم از نزدیک رقصتون رو ببینم میشه یکم برقصید؟
مرضیه و منصوره بلند میشن و با آهنگ "I'll be back" میرقصن و بعد از کمی چانسونگ هم بهشون ملحق میشه و آخررقص که میخوان حرکات آکروباتیکش رو برن مرضیه از روی منصوره میپره که یهو پاش پیچ میخوره، همه شون دورش جمع میشن و تکیون و نسترن هم از اتاق میان بیرون. مرضیه میگه:
_ پام خیلی درد میکنه نمیتونم حرکتش بدم.
منصوره با نگرانی میگه:
_ باید ببریمش بیمارستان.
نیکون: چطوری ببریمش؟
 جونهو مرضیه رو بلند میکنه و میگه:
_ من میبرمش توی ماشین.
چانسونگ: اگه همسایه ها ببیننش چی؟
منصوره: لباس پسرونه بدید بپوشه اینطوری کسی متوجهش نمیشه.
مرضیه و منصوره لباسهای وویونگ رو میپوشن و با چانسونگ و جونهو و نیکون از خونه بیرون میرن. نسترن با نگرانی روی مبل میشینه و تکیون بهش دلداری میده و میگه:
_ نگران نباش امیدوارم پاش زیاد آسیب ندیده باشه.

داخلی - ماشین - شب   
 چانسونگ میخواد مرضیه رو از ماشین بیرون ببره که منصوره میگه:
_ شما نیاین، آخه همه شما رو میشناسن، من باهاش میرم و وقتی کارمون تموم شد برمیگردیم همینجا، لطفا بهمون اعتماد کنید. 
منصوره، مرضیه رو کمک میکنه از ماشین بیرون میرن، چانسونگ موبایلش رو به طرف منصوره میگیره و میگه:
_ اینو همرات ببر، شماره ی بچه ها هم توشه، از حالش بهمون خبر بده.
نیکون هم سریع پول بهش میده. مرضیه و منصوره میرن. جونهو با نگرانی گوشه ی لبش رو میگزه، نیکون آروم پشتش میزنه و میگه:
_ نگران نباش به جینیونگ زنگ نمیزنن.
جونهو با ناراحتی نگاهش میکنه و میگه:
_ اگه بدجور آسیب دیده باشه و دیگه نتونه برقصه چی؟
نیکون و چانسونگ با تعجب بهش نگاه میکنن و چانسونگ میگه:
_ فکرای بد نکن، امیدوارم که اینطور نباشه.
بعد از نیم ساعت منصوره و مرضیه برمیگردن، نیکون میگه:
_ چی شد؟ چه زود اومدید؟
مرضیه با شیطنت میگه:
_ نفهمیدید الکی گفتم پام درد میکنه؟ میخواستم بیام بیرون یه هوایی عوض کنم.
جونهو پوزخندی میزنه و به پای بسته ی مرضیه نگاه میکنه و میگه:
_ حتما پاتم الکی بستن، آره؟ بگو دکتر چی گفت؟
مرضیه: چیز خاصی نشده فقط باید یه هفته روی پام فشار نیارم و بعد از دوهفته هم میتونم دوباره شروع کنم برقصم.
منصوره: هفته ی دیگه باید بازم بیایم بیمارستان. 
جونهو: پس بریم خونه.
مرضیه با ناراحتی میگه:
_ یه هفته س توی خونه تون زندانی ایم. (خودشو لوس میکنه) یکم دیگه بیرون بمونیم. 
 نیکون: بیایید یه کمی سئول رو بهشون نشون بدیم.
جونهو ماشین رو روشن میکنه و در همین حین نیکون هم به خونه خبر میده.  

خارجی - جاده - شب
ماشین رو کنار جاده ی خلوتی پارک میکنن و همه پیاده میشن. نیکون مرضیه رو از توی ماشین بغل میکنه و روی کاپوت ماشین میذارش. مرضیه با شرمندگی به نیکون نگاه میکنه و میگه:
_ ببخشید که باعث زحمتت شدم.
نیکون لبخند دلنشینی میزنه و میگه:
_ مشکلی نیست.
چانسونگ تا میبینه منصوره به طرف مرضیه میره، دست منصوره رو میگیره و میگه:
_ بعد از یه هفته اومدی بیرون بیا بریم یکم قدم بزنیم.
منصوره به مرضیه نگاه میکنه و میگه:
_ آخه...
چانسونگ: مرضیه رو هم کول میکنیم.
مرضیه سریع میگه:
_ نه، نمیخواد کسی کولم کنه. من همینجا میمونم، شما برید.
جونهو: منم پیش نونا میمونم شما سه تا برید.
نیکون و چانسونگ و منصوره میرن. جونهو به مرضیه میگه:
_ نونا حالت خوبه؟
مرضیه لبخندی میزنه و میگه:
_ آره.
0031~0.jpg
جونهو به پای آسیب دیده ی مرضیه نگاهی میکنه و میگه: 
_ میدونی خیلی قشنگ رقصیدید، اگه فقط آخرش اینطوری نشده بود یه اجرای عالی بود.
مرضیه با ذوق به جونهو نگاه میکنه و میگه:
_ واقعا؟ یعنی لیاقت عضو گروه 2PM شدن رو داریم؟
 جونهو لبخند شیرینی میزنه و سرش رو به علامت مثبت تکون میده.

پایان قسمت سیزدهم

۱۳۹۱ فروردین ۹, چهارشنبه

قسمت دوازدهم - بیا بریم اتاق من!!!!


داخلی - خانه ی 2PM - اتاق تکیون - شب
تکیون با محبت توی چشمهای نسترن نگاه میکنه و میگه:
_ نمیدونم چطور باید بهت بگم ولی حس میکنم ازت خوشم اومده.
نسترن یه لحظه حس میکنه قلبش وایستاده و دیگه نمیزنه، تکیون رو بغل میکنه با صدای لرزون میگه:
_ باورم نمیشه که تو داری اینو بهم میگی!
تکیون با خودش میگه: «واو چه خوب بازی میکنه، هر کسی بود باورش میشد که عاشقشه. پس بگو برای چی جینیونگ انتخابش کرده حداقل بازیگریش خوبه» تکیون نسترن رو از توی بغلش بیرون میاره و میگه:
_ پریشب خیلی باهات بد حرف زدم، ببخشید. اونموقع همش توی فکر فیلمبرداری بودم. اگه دوست داری میتونی امشب توی اتاق من بخوابی.
تکیون از اتاق بیرون میره و نسترن با ذوق روی تخت دراز میکشه و میگه:
_ بلآخره موفق شدم.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق جونسو - شب
تکیون و جونسو کنار هم دراز کشیدن، تکیون میگه:
_ بنظرت کار احمقانه ای کردم؟ من بجز دروغ گفتن راه دیگه ای نداشتم، شاید اینطوری زودتر به هدفمون برسیم.
جونسو: من که فکر نمیکنم این روش جواب بده. 
تکیون: مگه تو با روشت پیشرفتی داشتی؟
جونسو: اگه پیشرفتی نکردم حداقل باعث بیشتر موندنشون هم نشدم، ولی اینطور که شما خوب رفتار میکنید مطمئناً اونا از شما خوششون میاد و برای موندن امیدوارتر میشن.
تکیون: چی داری میگی؟ کی از کی خوشش بیاد؟ اون فقط برای موندن میخواد منو گول بزنه ولی من دارم پیش دستی میکنم و گولش میزنم.
جونسو: اگه میخواستی زودتر گولش بزنی بهتر بود توی اتاقت میموندی.
جونسو با ناراحتی پشتش رو میکنه. 

روز بعد
داخلی - اداره JYP - اتاق جینیونگ - صبح
جینیونگ پشت میز کارش درحال صحبت کردن  با تلفنه، تا گوشی رو قطع میکنه چند ضربه به در زده میشه و نیکون وارد اتاق میشه و میگه:
_ داداش وقت داری؟
جینیونگ: آره بیا بشین.
نیکون میشینه  و میگه:
_ اون دخترا چی شدن؟
_ کدوم دخترا؟
 نیکون لبخندی روی لبش میاد، با تعجب به جینیونگ نگاه میکنه و با خودش میگه: «یعنی فراموششون کرده؟!» جینیونگ دستی به صورتش میکشه و میگه:
_ آهان، اونا رو میگی؟ هنوز دنبالشونم ولی تلفناشون خاموشه.
لبخند نیکون محو میشه و میگه:
_ نکنه...
جینیونگ حرف نیکون رو قطع میکنه و میگه:
_ شاید براشون اتفاقی افتاده باید به پلیس خبر بدم.
نیکون سریع میگه:
_ فکر نمیکنم نیاز باشه. شاید اونا خودشون جوابت رو نمیدن.
جینیونگ: برای چی میخوان فرصت به این خوبی رو ول کنن.
نیکون: اگه به پلیس بگیم خبر ساز میشه و همه جا پر میشه که شرکت JYP دنبال سه تا دختر بود که محلشون نمیذاشتن.
جینیونگ: حق با توئه. فعلا باید دنبال دلیل پشیمون شدنشون بگردم. 
  
داخلی - اداره JYP - اتاق تمرین - صبح
نیکون حرفاش با جینیونگ رو برای پسرا توضیح میده و میگه:
_ خوب شد رفتم پیشش وگرنه الان به پلیس خبر داده بود.
بعد از کمی هر کسی یه گوشه میشینه و استراحت میکنه، وویونگ میره کنار جونسو میشینه، بطری آب رو به طرفش میگیره و میگه:
_ داداش آب میخوری؟
0028~1.jpg
جونسو آب رو میگیره و مینوشه در همین حین وویونگ به جونسو نگاه میکنه، جونسو میگه:
_ چیزی میخوای بگی؟
وویونگ با تردید میگه:
_میدونی چانسونگ رفته طرف منصوره تا گولش بزنه؟
جونسو: آره، اون روش مسخره ی خودش رو به تکیون هم یاد داده و دوتایی باهم دارن هم خودشون رو بدبخت میکنن هم ما رو.
 وویونگ با تعجب میگه:
_ پس تو نمیخوای گولش بزنی؟... نگو که اون روز...!
جونسو: درمورد چی حرف میزنی؟
وویونگ: نگو که اون روز توی اتاق نیکون با منصوره میخواستی فقط خوش بگذرونی؟
جونسو میخنده و میگه:
_ واقعا یه همچین فکری کردی؟ من با خودم گفتم اون ساده س بترسونمش شاید زودتر بره، ولی نترسید نمیدونم از سادگیش بود یا اصلا یه همچین چیزی براش مهم نبود.
وویونگ با آسودگی نفسی میکشه و میگه:
_ خیالم راحت شد، هی توی این فکر بودم که اون دختر بین شما رو بهم بزنه.
جونسو: نگران نباش، این همه ساله با همیم مطمئن باش رابطه ی باارزشمون رو به خاطر یه دختر خراب نمیکنیم.
   
 داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - عصر
منصوره داره از جلوی در اتاق جونهو رد میشه که یهو گربه ی جونهو از اتاق میدوئه بیرون و میاد جلوی پای منصوره، منصوره از ترس جیغ میزنه و میافته زمین. جونهو گربه ش رو بغل میکنه و میگه:
_ گربه ی منه، نترس.
منصوره به گربه ی جونهو نگاهی میکنه و میخنده و میگه:
_ یهو پرید، ترسیدم.
جونهو گربه ش رو به طرف منصوره میاره و با شیطنت میگه:
_ ببین چقدر نازه، بیا نازش کن.
منصوره گربه رو ناز میکنه و جونهو میگه:
_ اگه میخوای باهاش بازی کنی بیا توی اتاقم.
منصوره با تردید به جونهو نگاه میکنه و میگه:
_ نمیشه همینجا باهاش بازی کنم؟
جونهو نیشخندی میزنه و میگه:
_ میترسی بیای توی اتاقم؟
منصوره با خودش میگه: «نکنه ناراحت بشه» و به جونهو میگه:
_ نه چیزی برای ترس نیست.
و با هم به اتاق میرن.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق جونهو - عصر
منصوره و جونهو دارن با گربه بازی میکنن که جونهو میو میو میکنه و منصوره با حیرت بهش نگاه میکنه و میگه:
_ چطور میتونی اینقدر شبیه صدای گربه ها رو دربیاری؟
جونهو میخنده و میگه:
_ من زبون گربه ها رو بلدم. با همین زبون با گربه م حرف میزنم.
منصوره: چه جالب!
جونهو با تأسف به منصوره نگاه میکنه و میگه:
_ باور کردی؟
منصوره مظلومانه به جونهو نگاه میکنه و با سر تأیید میکنه. جونهو با دست به شونه ی منصوره میزنه و میگه:
_ چقدر زود باوری!

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - عصر
نسترن درحال تلویزیون تماشا کردنه، تکیون کنارش میشینه و نسترن با ذوق بهش نگاه میکنه و آروم آروم دستش رو به طرف دست تکیون میبره که تکیون زودتر از اون دستش رو میگیره و با محبت بهش میگه:
_ دیشب جات خوب بود؟
نسترن: عالی بود. 
0029~1.jpg
تکیون لبخندی میزنه و میگه:
_ یادته دیشب بهت چی گفتم؟
نسترن: مگه میشه یادم بره.
تکیون: خوبه، پس میخوام از این به بعد بیشتر با هم باشیم تا بیشتر با هم آشنا بشیم.
نسترن: میتونم از این به بعد توی اتاق تو بمونم و بخوابم؟
تکیون: پس من کجا بخوابم؟
نسترن: مگه نگفتی که بیشتر با هم باشیم. 
تکیون با شیطنت بهش نگاه میکنه و نسترن با آرنج به پهلوش میزنه و میگه:
_ هی به اون چیزی که تو توی فکرشی، فکر نمیکردم.  
      
 داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - شب
نیکون موبایل دخترا رو میاره و بهشون میده و میگه:
_ بگیرید، بازم بگید که سرتون شلوغه تا توقع نداشته باشن که هرروز بهشون زنگ بزنید.
بعد از اینکه دخترا با خانواده هاشون حرف میزنن، تا مرضیه گوشی رو قطع میکنه یهو موبایلش زنگ میزنه، مرضیه نگاه میکنه و اسم پارک جینیونگ رو روی صفحه ی موبایلش میبینه، هل میشه و با تردید یه نگاه به موبایل و یه نگاه به پسرا میکنه....

پایان قسمت دوازدهم

۱۳۹۱ فروردین ۷, دوشنبه

قسمت یازدهم - حمایت


داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - ظهر
مجری میگه: 
_ پس اگه واقعا چیزی قایم نکردید، اجازه بدید اون بیاد با سنجاق در رو باز کنه.
پسرا بهت زده به همدیگه نگاه میکنن و چون بهونه ای ندارن هیچی نمیگن. مجری میگه:
_ پس بازش کنیم؟
نیکون با خودش میگه: «اگه قبول نکنم بیشتر شک میکنن ولی شاید اگه قبول کنم بیخیال باز کردن در بشن» نیکون رو به مجری میگه:
_ اگه میخواید بازش کنید ولی واقعا چیزی نیست.
مجری و کسی که بلد بود با سنجاق در رو باز کنه با ذوق به طرف در میرن پسرا سعی میکنن نگرانیشون رو مخفی کنن. چانسونگ در گوش وویونگ آروم میگه:
_ نقشه ی مرضیه هم کار ساز نبود. میدونستم سعی میکنن در رو باز کنن.
مجری با ناراحتی رو به نیکون میگه:
_ انگار شانس باهاته، در باز نمیشه.
نیکون با لبخند میگه:
_ آخه بجز چندتا خوشبو کننده ی هوای تایلندی و وسایلی که مامانم برام فرستاده چیز دیگه ای توی اتاق نیست.
تا نیکون اینو میگه یهو جیغ مجری هوا میره و میگه:
_ آخ جون باز شد.   
پسرا یهو شک زده میشن و دل توی دلشون نیست ولی بروی خودشون نمیارن. 

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نیکون - ظهر
مجری وارد اتاق میشه و با تعجب میگه:
_ وای اینجا رو ببینید!... (رو به پسرا) از شما بعید بود همچین کاری بکنید.
پسرا از خجالت سرشون رو میندازنن پایین و مجری میگه:
_ معلومه که خجالت هم داره، شما پنج تا میخواستید اتاق نیکون که اینقدر تمیزه رو به ما نشون ندید تا به چشم نیاد که چقدر بی نظمید.
پسرا با خوشحالی میان توی اتاق و اطراف رو نگاه میکنن به این فکر میکنن که دخترا از کی بهوش اومدن و ساکهاشون رو کجا قایم کردن؟   

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - عصر
بعد از اینکه عوامل فیلمبرداری و جوسوب میرن پسرا با آسودگی آهی میکشن و سریع به طرف اتاق نیکون میرن.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نیکون - عصر
تا پسرا وارد اتاق میشن، میبینن که دخترا دارن با بی حالی از زیر تخت بیرون میان، تکیون میگه:
_ شما اوندفعه ای چند دقیقه زیر تخت بودید حالتون بد شده بود، چطور این چند ساعت رو دووم آوردید.
0026~1.jpg 
دخترا ساکهاشون رو از زیر تخت بیرون میکشن و نسترن میگه:
_ تازه ایندفعه جامون تنگتر هم بود.
نیکون سه لیوان آب قند به دخترا میده.
مرضیه: مگه بهتون نگفته بودیم که ما تحملمون زیاده.
جونهو: باشه، باشه، حالا از این قضیه سوءاستفاده نکنید.
جونسو: آره خیلی بدناتون قویه فقط نمیدونم چرا بخاطر بوی جوراب دو روز بیهوش بودید.

 داخلی - خانه ی 2PM - اتاق چانسونگ - عصر
همه ی پسرا دور هم جمع شدن و یواشکی حرف میزنن. جونسو میگه:
_ چقدر خوب شد خودشون قایم شده بودن و جلو نیومدن. فکر میکنم دارن ازمون حمایت میکنن و به فکرمونن.
جونهو: این کاری که کردن به نفع خودشون هم بود، اگه جلوی فیلمبرداری میومدن، خودشون هم بد نام میشدن.
وویونگ: نه جونهو اینطور نیست، بنظر منم اونا بفکر مائن. چون اگه میخواستن ما رو لو بدن میتونستن موقع هایی که ما خونه نیستیم اینقدر سر و صدا کنن که همسایه ها متوجهشون بشن.
تکیون: بچه ها یه چیزی بگم؟..... چطوره اونا رو همگروهیمون کنیم.
همه ی پسرا چپ چپ به تکیون نگاه میکنن و نیکون میگه:
_ پس بلاخره گولش رو خوردی؟
تکیون میخنده و میزنه به شونه ی نیکون و میگه:
_ من یه چیزی گفتم شما چرا باورتون شد.
چانسونگ: بهرحال من هنوزم نمیخوام اونا بیان توی گروه ما.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نیکون - عصر
دخترا روی تخت دراز کشیدن، مرضیه میگه:
_ بچه ها بیاید بریم بهشون بگیم که میخوایم بریم.
منصوره و نسترن حرف مرضیه رو تأیید میکنن و سه تایی از اتاق بیرون میرن.

 داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - عصر
تا دخترا از اتاق میان بیرون یهو جونسو میاد جلوشون و میگه:
_ ببخشید که بوی جورابام باعث شد بیهوش بشید. با اینکه من بهتون گفته بودم درش رو باز نکنید، یه جورایی تقصیر خودتون بود.
دخترا همینطور با تعجب جونسو رو نگاه میکنن که یهو تکیون جلو میاد و یدونه آروم میزنه پشت نسترن و میگه:
_ دو روزه چیزی نخوردید، بیایید براتون یه غذای مقوی درست کردم.
جونسو و تکیون میرن توی آشپزخونه و نسترن سریع با حالت تهدید آمیزی به مرضیه میگه:
_ یه کلمه هم از رفتن حرف نزنید وگرنه من میدونم و شما.
مرضیه و منصوره با تعجب به نسترن نگاه میکنن و منصوره میگه:
_ مرضیه منم نمیخوام برم، جونسو رو دیدی الان چه حسی بود.
تکیون از توی آشپزخونه بلند میگه:
_ پس چرا نمیاین؟ نکنه حال راه رفتن ندارید، میخواید خودم تا آشپزخونه کولتون کنم.
چشمهای نسترن از ذوق برق میزنه و دخترا سریع به آشپزخونه میرن.   

روز بعد
 داخلی - خانه ی 2PM - آشپزخونه - سحر
مرضیه خوابالوئه و داره آب میخوره، جونهو که تازه از حموم دراومده یواشکی از پشت مرضیه رو میترسونه. مرضیه برمیگرده و از ترس یه جیغ کوچولو میزنه و سریع خودش با دست جلوی دهنش رو میگیره. جونهو میگه:
_ نونا خوشت اومد؟
مرضیه دستش رو روی قلبش میذاره و یه نفس راحت میکشه و میگه:
_ از چی؟ اینکه منو ترسوندی؟.... (به مسخره میگه) یکم بامزه بود.
جونهو لبخندی میزنه و چشماش محو میشه و مرضیه با شیطنت میخنده و میگه:
_ از این یکی بیشتر خوشم اومد، کوچولو جون.
لبخند جونهو از روی لبش محو میشه و میگه:
_ انگار فکر میکنی خیلی بزرگی.
مرضیه لپ جونهو رو میکشه و میگه:
_ این نونایی که روبروت وایستاده سه سال ازت بزرگتره، اینو یادت باشه.
مرضیه اینو میگه و میره.جونهو هم به رفتن مرضیه نگاه میکنه.

 داخلی - خانه ی 2PM - آشپزخونه - عصر
چانسونگ و وویونگ در حال ظرف شستن هستن که وویونگ میپرسه:
_ تو با منصوره تا کجا پیش رفتی؟ تونستی پشیمونش کنی؟
چانسونگ: اونقدر که فکر میکردم راحت نیست، نمیدونم باید چیکار کنم.
وویونگ: بخاطر این قضیه خودتو زیاد اذیت نکن.
چانسونگ: منظورت چیه؟ میخوای بگی من نمیتونم اونو جذب خودم کنم؟
وویونگ: اون به درد تو نمیخوره، میترسم صدمه ببینی.
چانسونگ: نگران نباش رابطه مون جدی نیست که صدمه ببینم.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق تکیون - شب
تکیون یواشکی نسترن رو با خودش میاره توی اتاق و نسترن رو میشونه روی تخت و جلوش روی زمین زانو میزنه و با محبت توی چشمهای نسترن نگاه میکنه و میگه:
_ نمیدونم چطور باید بهت بگم ولی حس میکنم ازت خوشم اومده.  
0027~1.jpg 
پایان قسمت یازدهم

۱۳۹۱ فروردین ۶, یکشنبه

سلام به دوستان عزیزمون
 OST منظور مجموعه آهنگهای سریال هستش و فقط آهنگهایی که جلوش نوشته Inst بدون کلام هستن. آهنگی که توی باغ روی صحنه ی جرمی و شاهزاده اِمی پخش میشه هم  You Raise Me Up هست

=======================
سحر جان ممنون که نظرت رو درمورد سریالها گفتی. ما قسمت یک سریال مرد بد رو دیدیم ولی برامون جذابیتی نداشت و از بازیگرش هم خوشمون نیومد پس دیگه بقیه ش رو ندیدیم.




۱۳۹۱ فروردین ۵, شنبه

قسمت دهم - زیبای خفته


 داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نیکون - شب
نسترن ساک رو میاره و هر سه تایی با ذوق سرش نشستن و نسترن میگه:
_ با سه شماره بازش میکنیم، یک.... دو.... سه.
تا در ساک رو باز میکنن هر سه تایی بیهوش روی زمین میافتن.

 داخلی - خانه ی 2PM - اتاق وویونگ - نیمه شب
وویونگ هنوز خوابش نبرده و توی جاش هی وول میخوره و با خودش میگه: «هدف اون دختر چیه؟ یه لحظه با نیکونه، یه لحظه با چانسونگه، آه... با جونسو که تا کجاها پیش رفته، نکنه بخاطر اینکه همگروهیمون نکردیمشون میخواد گروهمون رو بهم بزنه، (آهی میکشه) باید یه جوری به بقیه بگم».

روز بعد
 داخلی - اداره JYP - اتاق تمرین - ظهر
 بخاطر برنامه های کاری زیاد، پسرا مجبور شدن امروز که تعطیله رو هم برای تمرین برن اداره. همه در حال تمرین کردنن که یهو جونسو میگه:
_ بچه ها دخترا!
وویونگ آروم به جونسو میزنه و با ابروهاش به جوسوب که یکم اون طرفتر نشسته اشاره میکنه.
0024~2.jpg 
جوسوب که حرف جونسو رو شنیده  خودشو به اون راه میزنه ولی خوب گوشش رو تیز میکنه که بشنوه چی میگن. جونسو آروم میگه:
_ آروم میگم نشنوه... ای کاش قبل از اینکه بیایم اینجا رفته بودم پیششون. نکنه الان از حال رفته باشن.
چانسونگ: برای چی باید از حال رفته باشن؟
جونسو: آخه دیشب یه کاری کردم، فکر میکنم بدنشون تحمل کاری که کردم رو نداره.
جونهو با ناامیدی میگه:
_ جونسو! چیکار کردی؟ با کدومشون؟
جونسو با مظلومیت میگه:
_ هر سه تاشون.
یهو همه ی پسرا با هم جونسو رو به عقب هل میدن و میگن:
_ خیلی نامردی.
با این حرکت پسرا، جوسوب که تمام حرفاشون رو شنیده از جا میپره ولی سریع خودشو مشغول کار کردن نشون میده. جونسو با ناراحتی میگه:
_ نامرد خودتونید، من فقط بخاطر شما و فیلمبرداری اون کارو کردم. (به جوسوب نگاه میکنه و متوجه میشه که داره به حرفاشون گوش میده) اصلا بذارید وقتی رفتیم خونه بهتون توضیح میدم.

 داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - عصر
پسرا تا وارد خونه میشن تکیون به جونسو میگه:
_ زودباش بگو ببینیم چیکار کردی؟
جونسو بدون توجه به تکیون سریع به طرف اتاق نیکون میره و در رو باز میکنه و یهو یه بوی عجیبی خونه رو پر میکنه، وویونگ دماغش رو میگیره و میگه:
_ جونسو باز جورابتو نشستی؟
جونهو که حالش داره بهم میخوره میگه:
_ وویونگ دماغت کیپه؟ این بوی یه جوراب نیست، انگار صدتا جورابه.
یهو صدای جونسو از توی اتاق نیکون میاد که میگه:
_ پسرا زود بیاید کمک.

 داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نیکون - عصر
پسرا با عجله وارد اتاق میشن و با یه ساک پر جوراب بوگندو و دخترا که بیهوش روی زمینن مواجه میشن. دخترا رو سریع از اتاق بیرون میبرن و تکیون میگه:
_ سریع هوای خونه رو عوض کنید منم میرم توی اینترنت در مورد مسمومیت جستوجو میکنم.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - شب
پسرا بعد از کلی تلاش برای بهوش آوردن دخترا بی نتیجه یه گوشه نشستن و دخترا هم بیهوش روی مبلن. جونسو با ناراحتی میگه:
_ فکر نمیکردم اینطوری بشه. من فقط میخواستم موقع فیلمبرداری ازشون صدا در نیاد. از شانس امروزم که برای فیلمبرداری نیومدن... بیاید ببریمشون دکتر.
وویونگ: اول اینکه چطوری ببریمشون؟ دوم اینکه خودشون حالشون خوب میشه. 
نیکون: نمیخواد اینطوری بهشون خیره بشید تا بیدار شن، برید پی کاراتون من مراقبشونم. (رو به وویونگ) یکی از اون کتاباتو برام بیار تا بخونم.
همه شون میرن و نیکون بالای سر دخترا مشغول کتاب خوندن میشه. بعد از یه مدتی موبایلش زنگ میزنه جواب میده و جوسوب از پشت تلفن میگه:
_ براتون یه خبر خوب دارم. خیلی اتفاقی فهمیدم که فردا برای فیلمبرداری میان. گفتم بدونید، براتون بهتره. بازم میگم مواظب باشید آتو دست این رسانه ها ندید. اگه براتون شایعه درست بشه و از طرفداراتون کم بشه خودتون ضرر میکنید.
نیکون: ممنون داداش جوسوب حتماً چیزایی که گفتی رو به بچه ها میگم، نگران نباش مراقبیم.
نیکون به پسرا میگه و تصمیم میگیرن تا صبح نوبتی مراقب دخترا باشن تا بهوش بیان.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نیکون - شب
جونسو اولین کسیه که مراقب دختراس همینطور که بالای سرشون نشسته با خودش میگه: «خیلی زیاده روی کردم، آخه چرا هرکاری میکنم به بن بست میخوره؟! اون از ترسوندن منصوره و اینم از بیهوش کردنشون. انگار این کارا فایده ای نداره.... شاید هم بعد از اینکه بهوش بیان بذارن دربرن.»
بعدش نوبت تکیونه که مراقب دخترا باشه، تکیون هم همینطور که نشسته دستی توی سر نسترن میکشه و با خودش میگه: «منو باش درمورد حرفای جونسو چه فکری کردم، حتی اگه جونسو میخواست نسترن راضی نمیشد، اون از جونسو خوشش نمیاد.»
نوبت به وویونگ میرسه و وویونگ هم که خیلی کنجکاوه همینطور که به نسترن نگاه میکنه با خودش میگه: «این دختره رو که تکیون میخواد گول بزنه (به منصوره نگاه میکنه) اینم که اون سه تا میخوان گول بزنن (با تعجب به مرضیه نگاه میکنه) پس چرا هیچ کسی سعی نمیکنه اینو گول بزنه، شاید چون بزرگتره! واقعا چرا همشون رفتن طرف منصوره؟! مگه اون چی داره؟!»
0025~1.jpg 
نوبت چانسونگ میشه و چانسونگ وقتی میبینه باید یک ساعت بیکار بشینه، میره و یه ظرف بزرگ پر از موز میاره و کل یک ساعت رو موز میخوره.
نوبت به جونهو میرسه تا وارد اتاق میشه و پوست موزها رو میبینه به چانسونگ میگه: 
_ چرا اینقدر موز خوردی میخوای فردا کل فیلمبرداری رو توی توالت باشی؟
چانسونگ هم که خوابالوئه با مظلومیت میگه:
_ خب چیکار میکردم؟
بعد از اینکه چانسونگ میره جونهو توی فکر فرو میره و با خودش میگه: «چرا اینا بهوش نمیان؟ یعنی باید چیکار کنیم که بهوش بیان؟ ... نکنه مثل داستانای افسانه ای با یه بوسه ی شاهزاده بیدار بشن، باید به نیکون بگم ببوسشون تا بیدار بشن.» جونهو بعد از کلی فکر کردن آخر به این نتیجه میرسه که شاید بوسه ی امپراتور هم بتونه بیدارشون کنه، پس به طرف دخترا میره و نسترن رو که سر تخت خوابیده میخواد ببوسه که یهو نیکون که تازه وارد اتاق شده با عصبانیت میگه:
_ جونهو داری چه غلطی میکنی؟
جونهو با مظلومیت میگه:
_ میخواستم با بوسه ی امپراتوریم بیدارشون کنم. چه خوب شد اومدی آخه شاید با بوسه ی امپراتور بیدار نشن ولی حتما با بوسه ی شاهزاده بیدار میشن.
نیکون با تأسف سری تکون میده و میگه:
_ فکر کردی کارتونه؟ پاشو برو توی اتاقت.
جونهو با مظلومیت بلند میشه و میره. نیکون با ناراحتی به دخترا نگاهی میکنه و با خودش میگه: «اگه زودتر از اینجا برن به نفع خودشون هم هست، اینطور که پسرا پیش میرن معلوم نیست تا چند روز دیگه چه بلایی سرشون میاد... خودشون که راضی نمیشن برن پس باید ... داداش جینیونگ رو راضی کنم تا زودتر بیخیالشون بشه.» 

روز بعد 
داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - صبح
نیکون سریع در اتاقش رو قفل میکنه و کلیدش رو یه جای امن قایم میکنه. و روی مبل خودش رو به خواب میزنه. دقیقا همین لحظه گروه فیلمبرداری یواشکی وارد خونه میشن و فیلمبرداری رو شروع میکنن. همه ی پسرا رو از خواب بیدار میکنن و مجری از نیکون میپرسه:
 _ چرا توی نشیمن روی مبل خوابیده بودی؟
نیکون: دیروز در اتاقم رو قفل کرده بودم ولی بعدش هر چقدر گشتم کلیدش رو پیدا نکردم.
جوسوب که پشت صحنه ی فیلمبرداری حضور داره با این حرف نیکون متعجب میشه و با خودش میگه: «چرا در اتاقش رو قفل کرده!؟». 

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - ظهر
بعد از کلی فیلمبرداری، مجری با طعنه میگه:
_ من فکر میکنم الکی میگید کلید رو گم کردید، واقعا چی توی اتاق نیکون قایم کردید؟
تکیون: برای چی باید دروغ بگیم؟ ما چیزی نداریم که پنهان کنیم.
یهو یکی از اعضای پشت صحنه ی فیلمبرداری میگه:
_ من میتونم با سنجاق در رو باز کنم.
مجری: پس اگه واقعا چیزی قایم نکردید، اجازه بدید اون بیاد با سنجاق در رو باز کنه.
پسرا بهت زده به همدیگه نگاه میکنن.   
     
پایان قسمت دهم

۱۳۹۱ فروردین ۳, پنجشنبه

چندتا عکس خوشگل از پارک شین-هی (Park Shin-Hye)

 

 img067.jpg img065.jpg img069.jpg img066.jpg

قسمت نهم - باید بریم

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نیکون - عصر
جونسو که حواسش نیست با دست پاچگی میخواد دستش رو کنار منصوره به دیواری که وجود نداره تکیه بده که یهو با منصوره می افته روی تخت و جونسو که میخواست سکانس فیلم رو تقلید کنه خرابکاری میکنه. جونسو که افتاده روی منصوره شکه میشه ولی میخواد کم نیاره و توی چشمای منصوره خیره میشه و منتظره که بترسه، منصوره که لپاش از خجالت سرخ شده سعی میکنه به چشمهای جونسو نگاه نکنه ولی نمیتونه ازش چشم برداره، جونسو از نگاه منصوره متعجب میشه و با خودش میگه: «پس چرا منو کنار نمیزنه» منصوره همینطور خیره توی چشمهای جونسو نگاه میکنه، با تعجب میگه:
_ از نزدیک چشمات خیلی خوشگلتره.
اخمای جونسو میره توی هم و میخواد بلند شه که یهو کسی به در میزنه و در رو باز میکنه، جونسو سریع بلند میشه و وویونگ که وارد اتاق شده با تعجب به اون دوتا نگاه میکنه و به منصوره میگه:
_ نسترن کارت داره.
وویونگ دستی به سرش میکشه و میره. جونسو هم بدون هیچ حرفی و حتی یه نگاه از اتاق بیرون میره. منصوره همینطور گیجه.

  داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - شب
منصوره در حموم رو میزنه و میگه:
_ مرضیه باهام چیکار داشتی؟
مرضیه: من کارت نداشتم.
یهو نسترن از پشت میزنه به شونه ی منصوره و با عصبانیت میگه:
_ یک ساعت پیش صدات کردم چرا نیومدی پیشم؟ بیا باهم میز غذا رو آماده کنیم.

داخلی - خانه ی 2PM - آشپزخونه - شب
نسترن و منصوره در حال آماده کردن میز هستن که نیکون میاد و میگه:
_ بذارید منم کمکتون کنم.
نیکون یکمی بهشون کمک میکنه و بعد سه تا صندلی میاره و میگه:
_ اینطوری همه مون راحتتر غذا میخوریم.
همه میان سر میز و منصوره اتفاقی رو به روی جونسو میشینه و جونسو تا چشمش به منصوره می افته سریع عینک دودیش رو به چشمش میزنه، جونهو با تعجب میگه:
_ چرا عینک دودی زدی؟
جونسو: نور اتاق خیلی زیاده چشمام اذیت میشه.
مرضیه سریع میره و چندتا از چراغها رو خاموش میکنه و میگه:
_ ببین هنوزم چشمت اذیت میشه؟
 جونسو: من همینطوری راحتترم با من کاری نداشته باشید.
نیکون با نگرانی میگه:
_ جونسو، نکنه چیزی شده میخوای بریم دکتر؟
جونسو به منصوره نگاهی میکنه و وقتی میبینه منصوره بهش نگاه نمیکنه عینکش رو درمیاره و میگه:
_ ای بابا من حالم خوبه چیزیم نیست.
در کل مدت زمان شام وویونگ، منصوره رو زیر نظر میگیره ولی چون منصوره به کسی توجه خاصی نمیکنه چیزی دستگیر وویونگ نمیشه.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - شب
مرضیه داره از کنار اتاق جونهو رد میشه که اتفاقی از لای در جونهو رو بدون بلوز میبینه.
0022~2.jpg 
درهمین لحظه جونهو میخواد شلوارش رو دربیاره که مرضیه معذب میشه و سریع ازش چشم برمیداره، جونهو که متوجه حضور مرضیه میشه در اتاقش رو میبنده. مرضیه هم سریع میره توی اتاق نیکون.

 داخلی - خانه ی 2PM - اتاق تکیون - شب
 تکیون درحال کار کردن با کامپیوتره که نسترن درمیزنه و میاد تو و میگه:
_ ببخشید مزاحمت شدم، یه سوال دارم.
تکیون: هیم؟ بگو.
نسترن: میشه امشب من توی اتاق تو بخوابم؟
تکیون متعجب میشه و میگه:
_ نه. حتما میخوای فردا توی فیلمبرداری باشی و به همه بگی دوست دختر منی! عمراً...
نسترن با ناراحتی میگه:
_ من...
ناراحتی نسترن باعث میشه بقیه ی حرفش رو نتونه بگه و سریع از اتاق بیرون میره. تکیون هم از اینکه نسترن رو ناراحت کرده، ناراحت میشه و با خودش میگه: «بیچاره خیلی ناراحت شد، ولی من هیچ کاری نمیتونستم براش بکنم... اصلا به من چه!» و دوباره مشغول کارش میشه.    

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نیکون - شب
نسترن یه گوشه ی اتاق با ناراحتی نشسته و توی فکر فرو رفته. مرضیه به طرفش میره و ازش میپرسه:
_ چی شده؟
نسترن: بچه ها تکیون بهم گفت که من میخوام خودمو بهش تحمیل کنم.
مرضیه با ناراحتی میگه:
_ منم احساس میکنم اینجا بودن ما زندگی رو براشون سخت کرده. من میخوام هرچی زودتر از اینجا برم تا اونا راحت باشن.
منصوره کنارشون میشینه و میگه:
_ واقعا اگه فکر میکنید که باید بریم، بیاید همین امشب بریم.
نسترن که هنوز برای رفتن تردید داره میگه:
_ من نمیخواستم تکیون همچین فکری درموردم بکنه، بچه ها من واقعاً همچین دختریم؟
مرضیه: عزیزم عشق زیادت باعث شده که این سوءتفاهم براش پیش بیاد، مطمئن باش اگه اون تورو کامل بشناسه همچین فکری نمیکنه.
دخترا کلی باهم حرف میزنن و تصمیم میگیرن که امشب از خونه ی 2PM برن. جونسو در میزنه و با ساکی که قبلا زیر تختش قایم کرده بود وارد اتاق میشه، به دخترا میگه:
_ این ساک توی اتاق بمونه بعد از فیلمبرداری میام برش میدارم... فقط بازش نکنید، اگه بفهمم زیپش یه ذره باز شده خودم میدونم و شما، یه بلایی سرتون... 
یهو چشم جونسو به منصوره میافته و بقیه ی حرفش رو نگفته از اتاق بیرون میره. دخترا ساک رو یه گوشه میذارن و منصوره میگه:
_ راستی میدونید امروز چی شد؟ وقتی نبودید جونسو اومد توی اتاق که یهویی نمیدونم پاش به چی گیر کرد و با هم افتادیم روی تخت..... وای نمیدونید از خجالت داشتم آب میشدم.....
مرضیه یهو به شونه ی منصوره میزنه و میگه:
_ چی؟ افتاد روت؟! درست بگو ببینم اصلاً اعصاب ندارما.
منصوره که از یادآوری اون لحظه دوباره لپش سرخ شده میگه:
_ چشمای جونسو جادوییه.
مرضیه با ذوق میگه:
_ بهت که گفته بودم اون چشمای مشکیش یه دنیا جذابیته، خوش به حالت، حالا کار دیگه ای نکرد؟
منصوره با اخم به مرضیه نگاه میکنه و میگه:
_ تو چقدر منحرفی، اون یه اتفاق بود، از قصد نیومده بود که بخواد کار دیگه ای هم بکنه. تازه اصلا بهش نمیاد که اهل این کارا باشه.
مرضیه: اتفاقاً خیلی هم بهش میاد، الان فکر میکنی توی اون ساک چی داره که میخواد قایمش کنه؟ حتماً یه سری مجموعه فیلمهای آنچنانیه.
نسترن: اوه چه خبرشه؟ یه ساک؟
 منصوره: ولی من فکر میکنم شما اشتباه میکنید. باز اگه درمورد تکیون بگید قبول میکنم چون همیشه خودشون هم میگن که توی کامپیوترش یه چیزی داره ولی هیچ وقت نمیذاره که بگن چیه. 
نسترن با عصبانیت میگه: 
_ تو دیگه چی میگی، من فکر میکنم مرضیه درست میگه، میخوام بهت ثابت کنم چند تا فیلم توی اون ساکش قایم کرده.
نسترن ساک جونسو رو میاره و هر سه تایی با ذوق سرش نشستن و نسترن میگه:
_ با سه شماره بازش میکنیم، یک.... دو.... سه.
0023~2.jpg 

پایان قسمت نهم

۱۳۹۱ فروردین ۲, چهارشنبه

Fake 2PM - 2PM Fairy Tale

این قسمت رو درمورد مثلث عشقی 2PM توی یه داستان افسانه ای ساختیم
امیدواریم خوشتون بیاد

۱۳۹۱ فروردین ۱, سه‌شنبه

قسمت هشتم - Like A Movie

 داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - بعد از ظهر
جونهو با لبخندی روی لب میگه:
_ جریمه ت اینه که ... فردا صبح اول وقت میری پیش داداش جینیونگ بهش میگی که پشیمونی که با ما همگروهی بشی.   
همه ی پسرا از حرف جونهو خوشحال و متعجبن، نسترن با ناراحتی میگه:
_ این منصفانه نیست، اینطوری من و منصوره هم مجازات میشیم.
جونهو: جریمه، جریمه س. من دوست دارم اینطوری جریمه کنم.
نسترن و منصوره چشم غره ای به مرضیه میرن، مرضیه سریع میگه:
_ اگه جواب سوالو بگم اونوقت مجازات نمیشم پس بذارید بگم.
جونسو: اِ... زرنگی؟
نسترن: شما فقط میخواستید جوابو بدونید دیگه، پس اگه مرضیه جوابو بگه جریمه ای در کار نیست. (رو به مرضیه) زودباش بگو.
مرضیه آهی میکشه و میگه:
_ تا بحال نداشتم.
جونسو پوزخندی میزنه و میگه:
_ نونا، چند ماه از من بزرگتری؟
نسترن که بزور خنده ش رو نگه داشته میگه:
_ میشه باهاش یه فیلم ساخت با عنوان مادربزرگی که تجربه ی بوسه نداشته.
0019~2.jpg 
همه با هم میخندن، مرضیه سعی میکنه جلوی خنده ش رو بگیره و جدی باشه، میگه:
_ خیلی نامردین. این موضوع هیچ ربطی به سن نداره، به فرصتایی که آدم بدست میاره ربط داره.
مرضیه بطری رو میچرخونه و میگه:
_ شما که اینقدر ادعاتون میشه بذارید ببینیم نفر بعدی توی رابطه ش تا کجا پیش رفته؟   
وویونگ سریع دستش رو میذاره روی بطری و میگه:
_ اصلا من از این بازی خوشم نمیاد خیلی تکراری و کسل کننده س. 
 جونهو: ای بابا تازه داشت به جاهای خوب خوب میرسید.
وویونگ: من یه ایده دارم. بیاین روش بازی رو عوض کنیم و از الان بطری به طرف هرکسی وایستاد درمورد کسی که بطری رو چرخونده یه خصوصیت مثبت یا منفی از طرف رو بهش بگه.  
جونسو: من این ایده رو دوست دارم، اینطوری بیشتر خوش میگذره. هر کی هیچی نداشته باشه بگه مجازاتش میکنیم. 
نسترن: قبول نیست، معلومه ما کم میاریم، ما شما رو خوب نمیشناسیم.
چانسونگ: ما معروفیم، شما که تمام رقصهای ما رو بلدید، بیشتر درموردمون میدونید این ماییم که درمورد شما نمیدونیم. 
بلآخره همه موافقت میکنن و مرضیه بطری رو میچرخونه و رو به نیکون می ایسته، نیکون میگه:
  _ این خوب نبود که توی بازی قبلی هی سعی میکردی حقیقت رو نگی. 
 مرضیه: فکر میکنم یکمیش ناخواسته بود.
نیکون بطری رو میچرخونه و رو به چانسونگ می ایسته، چانسونگ میگه:
  _ شبا خیلی زود میخوابی.
چانسونگ بطری رو میچرخونه و رو به جونسو می ایسته و جونسو میگه:
_ نسبت به قدت پاهات کوتاهه.
چانسونگ با ناراحتی میگه: 
_ عجب آدمی هستیا!
جونسو بطری رو میچرخونه و رو به نسترن می ایسته و نسترن میگه:
_ شاید همه از صدای تو تعریف کنن ولی من از صدات خوشم نمیاد.
جونسو شکه میشه ولی لبخند میزنه. نسترن بطری رو میچرخونه و رو به تکیون می ایسته و تکیون یه ذره به نسترن نگاه میکنه و یاد درد دستش میافته و میگه:
_ فکر میکنم با موهای کوتاهتر دوستداشتنی تر بشی.
نسترن ذوق میکنه و میگه:
_ واقعا اینطوری فکر میکنی؟
تکیون بطری رو میچرخونه و رو به منصوره می ایسته و منصوره میگه:
_ با عینک خیلی بامزه میشی.
منصوره بطری رو میچرخونه و رو به چانسونگ می ایسته و چانسونگ با محبت میگه:
_ تا الان که با هم بودیم هیچ چیز منفی ازت ندیدم، راستش چشمهاتم خیلی قشنگه.
لپای منصوره از خجالت سرخ میشه و همه با هم میگن:
_ واوووووووووووو.
چانسونگ: بس کنید.
ناگهان صدای زنگ در ساختمون میاد، همه با تعجب به هم نگاه میکنن و تکیون به دخترا آروم میگه:
_ برید زیر تخت نیکون... صداتون هم درنیاد.
0020~2.jpg 
وقتی دخترا قایم میشن نیکون در رو باز میکنه جوسوب وارد خونه میشه و میگه:
_ صداتون کل ساختمون روبرداشته. نیکون تو هم سعی نکن اینقدر صدای دخترا رو دربیاری، اینکارا برای هنجره ت بده مگه نمیدونی چند وقت دیگه تور آسیا داریم.
نیکون: من کی صدای دخ...
نیکون یهو یاد دخترا می افته و حرفش رو ادامه نمیده. جونسو میاد جلو میگه:
_ صدای من بود، نترس به هنجره م آسیب نمیرسونم، بلدم چیکار کنم.
جوسوب: اومدم اینجا شخصا بهتون یاد آوری کنم که برای برنامه ای که برای تلویزیون میخواید ضبط کنید آماده بشید.
وویونگ: خوب نیست که برای بقیه نقش بازی کنیم. بذارید همونی که هستیم باشیم.
جوسوب: نمیگم نقش بازی کنید، ولی نباید چیزای خیلی شخصی و حساس رو برای رسانه ها رو کنید اونا از هر چیز کوچولویی یه چیز گنده میسازن و براتون دردسر درست میکنن.
تکیون: وویونگ، جوسوب درست میگه. بهتره که مراقب باشیم.
جوسوب به طرف در خروجی خونه میره و میگه:
_ اومده بودم فقط بهتون سر بزنم، دیگه میرم.
پسرا با هم میگن:
_ بیشتر میموندی.
جوسوب: نه زنم منتظرمه، باید برم.
جوسوب میره و دخترا از زیر تخت بیرون میان و هر کدوم یه گوشه ولو میشن و نیکون دست هر کدوم یه لیوان آب میده، مرضیه تا آبو میخوره نفسی تازه میکنه و میگه:
_ دیگه داشتیم اون زیر خفه میشدیم. خوبه زودی رفتش.

 داخلی - خانه ی 2PM - آشپزخونه - عصر
تکیون و نسترن با هم دیگه دارن غذا میپزن. نسترن آبلیمو رو میاره و میگه:
_ خیلی بیمزه س آبلیموشو بیشتر کن.
تکیون: مگه فقط برای جونسو میخوای غذا درست کنی؟
نسترن با ناراحتی میگه:
_ جونسو آبلیمو دوست داره؟
تکیون: آره، جونسو از چیزای ترش خوشش میاد ولی تو چرا از جونسو خوشت نمیاد؟
نسترن: نمیدونم دوستش ندارم دیگه. یه جوریه.
تکیون: خب هرکسی یه سلیقه ای داره دیگه، ولی من از صدای جونسو خیلی خوشم میاد.

داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نشیمن - عصر
جونسو داره تلویزیون نگاه میکنه که تیکه هایی از سریال "دوست دخترم روباه نه دمه" رو نشون میده جونسو با دیدن صحنه یی (اونجا که پسره، دختره رو میترسوند برای اینکه از بودن باهاش پشیمونش کنه) توی فکر فرو میره و با خودش میگه: «باید هر جور شده امشب از این خونه فراریشون کنم. برم سراغ نسترن، نه اون که یه مشت میکوبونه توی صورتم. پس برم سراغ مرضیه... اوه نه، اون فقط منتظر یه فرصته.... آهان میرم سراغ منصوره اون از همه شون ساکت تره، مثل اونم که روباه نه دم نیست که بخواد بهم بچسبه.»

 داخلی - خانه ی 2PM - اتاق نیکون - عصر
مرضیه حوله و لباس دستشه و رو به منصوره میگه:
_ من میرم حموم، زود برمیگرم.
وقتی مرضیه میره منصوره دفترش رو برمیداره و مشغول نوشتن خاطرات روزانه ش میشه و توی خاطرات رویایی این روزاش غرقه که جونسو درمیزنه و وارد میشه و منصوره دفترش رو میبنده و بلند میشه، جونسو با اضطراب و در حالی که سعی میکنه ترسناک بنظر برسه جلو میاد، منصوره همینطور جلوی تخت ایستاده و جونسو که حواسش نیست با دست پاچگی میخواد دستش رو کنار منصوره به دیواری که وجود نداره تکیه بده که یهو با منصوره می افته روی تخت.
0021~2.jpg 

پایان قسمت هشتم

۱۳۹۰ اسفند ۲۹, دوشنبه

عکسهای جونهو و کیم سو-اون در برنامه ی She's a lyricist, he's a composer

IMG_1350.jpg 

جونهو و کیم سو اون قراره توی برنامه ی تلویزیونی "She's a lyricist, he's a composer " (او شاعره، او آهنگساز) به عنوان زوجی که با هم همکاری میکنن و یه آهنگ میسازن شرکت کنن. این دوتا عکس ازشون منتشر شده و جونهو هم گفته خیلی دستپاچه بوده که میخواسته با یه بازیگر همکاری کنه و سخته که خودشو  با یه کسی غیر از گروه 2PM هماهنگ کنه.

IMG_1252.jpg 

۱۳۹۰ اسفند ۲۸, یکشنبه

پیشاپیش سال نو مبارک


سلام به دوستان عزیزی که وقتشون رو میذارن و داستان ما رو میخونن از همه تون ممنونیم 
حالا میخوایم بگیم که توی 13 روز تعطیلی سال نو میخوایم فعالیتمون رو بیشتر کنیم و یه روز در میون قسمتهای جدید داستان رو توی وبلاگ میذاریم.... یعنی سه شنبه که قسمت هشتم رو میذاریم پنجشنبه قسمت نهم و شنبه قسمت دهم رو میذاریم و به همین ترتیب یه روز درمیون میتونید قسمتهای جدید رو بخونید. 
امیدواریم سال خوبی داشته باشید و از خوندن قسمت های جدید لذت ببرید.

لیست آهنگهای مینی آلبوم Touch از گروه Miss A

missa31920x1200.jpg 

미쓰 에이(miss A) – Touch
Release Date: 2012.02.20
Genre: Dance Pop
Bit rate: 320kbps

Track list:
01. Touch
02. Lips
03. Rock N Rule
04. No Mercy
05. Over U
06. Touch (Newport mix)